سرنوشت زندگی بانوئی در 17000 سال قبل

هفده هزار سال قبل

ما در کل 30 دهکده بودیم که هر یک 10 ساکن داشت

ما روزگار خوبی داشتیم

زمین رختخواب ما بود و آسمان رو انداز ما

با موجوداتی که شما جن و دیو میدانید زندگی میکردیم

آنان برای ما آتش خلق کردند تا در سرما از ما محافظت نمایند

در آن روزگار دلها به شفافی آسمان بود

هنگامی که آواز سر میدادیم

گوسفندان ما باردار میشدند

و هنگامی که همراه آواز میرقصیدیم.رحمت باران بر ما نازل میشد

دخترم بسیار زیبا بود و یک پسرم با قامتی استوار در کنار ما بود

شوهر من شکارچی بود

اون بعضی اوقات 1 یا 2 سال برای شکار میگشت

و به شکار نهنگ میرفت.سواری او بی همتا بود

برای شکار دندان دراز میرفتند

خلاصه بر اثر یک اشتباه که من کردم

که روزی از آن روزها که شوهرم در شکار بسر میبرد من غریبه ای را دیدم که حیران بود و گرسنه

آنرا به زیر سقفی بردم که در آنجا ساکن بودیم

مدتی ماند که شوهرم آمد و آن مرد غریبه را در نزد ما دید

خیلی ناراحت شد و ما را از آن دهکده بیرون کرد

راه افتادیم

کنار دریائی رسیدیم که شما میگوئید کاسپین یا خزر

کنار ساحل رسیدیم و اولین بار بود که در یا را دیده بودیم

در آنجا مردی سپید موی و راست قامت و بسیار عضلانی و پیچیده با هیبت شمایان و با قدی بلند

در حال هیزم شکستن بود

با ما خیلی مهربان بود

غذا داد و ما را فرزند مینامید

پسرم در دفاع بر آمد در اولین برخوردش

بعدش دید که چقدر مهربانند

دو روز ما را پیش خودش نگه داشت

و هنگامی که دنبال دهکده بعدی میگشتیم

نشان آنرا به ما داد

گفت شما باید از کوههای صعب العبور بگذرید از کنار دریای سیاه عبور نمائید

از کوههای آرارات بگذرید

تا به دهکده بعدی برسید

ما رفتیم روزها و روزها گذشت

پسرم شکار میکرد

و ما هم دور هم به راه رفتن میگذشتیم

به آن روستا بعد از دو سال رسیدیم

از جنگلها عبور کردیم دریاها دیدیم و رودخانه ها سر راهمان را طی کردیم

رسیدیم

چیزی عایدمان نشد

بعد به سمت غرب حرکت کردیم

بعد از عبور از رودخانه ای به سر زمین خشک بیابیانی رسیدیم

خیلی در غذاب بودیم

بعد از طی نمودن راه زیاد از صحرا ها و جنگلهای زیادی عبور کردیم

که شمایان به آنجا میگوئید آفریقا

خطرات بصورت زیادی بیشتر از تمام مسیری که طی کرده بودیم در آنجا بود

حیوانات وحشی

و غول پیکر انگار باغ وحشی در آنجا درست کرده باشند

نیروهائی از آن محیط حفاظت میکردند که همانند سایه بودند

و این حیوانات بسیار از آنان میترسیدند

شبها از ترسمان بالای درختان میخوابیدیم

و روزها به آرامی سپیده دم که میزد حرکت میکردیم

برگشتیم

به جائی رسیدیم که حیوانات متوجه حضور ما گشتند وهمانند سایه در تعقیبمان بودند

به جائی رسیدیم که از جنگل خارج میشدیم

دشت

در آنجا دیگر نمیتوانستیم مخفیانه به حرکت خود ادامه دهیم

طوری بود که هر لحظه شکار بشویم

به دنبال ما بودند که ابری سیاه بر سر ما پدیدار گشت انگار سروش غیب بود که صدائی غران به گوشمان خورد

پشت سرمان را نگاه کردیم

دیدیم از هیچ حیوانی خبری نیست

گذر کردیم به پای کوه عظیمی رسیدیم که نوک آن سپیدی زیادی داشت

رفتیم از آن بالا حدود 1ماه فقط بالا میرفیتم

برف آن سپیدی بود که هرگز آنرا ندیده بودیم

در حال بالا رفتن بودیم که غرش مهیبی از کوه با گرده دوده به هوا خاست

صدا کرد که شمایان به کجا میروید

بسیار ترسیده بودیم

و از ترس درجا ایستادیم

گفتیم میخواهیم به سر زمینمان برگردیم

بلند صدا زد از سمت شمالی من بروید آن ستاره درخشان را بگیرید و طی کنید مسیر را

رفتیم و رفتیم تا رسیدیم به یک جلگه خوش آب و هوا بود

رودخانه بسیار وسیعی در آن جاری بود .بسیار هوای دل انگیزی داشت

رسیدیم به جائی که رودخانه سر دوراهی واقع میشد

همه رنجور بودیم

دخترم مریض شده بود از سر ناچاری تحمل راه رفتن نداشت که پسرم آنرا بدوش میکشید

 رفتیم و رفتیم از دور پارچه ای سبز برافراشته بودند

صدای هم همه در آن جا بود

راهروئی که در آن قرار گرفته بودیم

بسیار تمیز بود

نگهبانانی با لباسهای فاخر همسان شمایان بر ما وارد شدند

قد و هیکل شمایان بودند

سر های بزرگ و قد های کوچک

دور ما را گرفتند

بچه ها میترسیدند از قیافه ما

گریه کردم

بانوئی زیبا چهره آمد ما را نوازش کرد درون اتاقی انداختند

و بر ما لباس های زیبا پوشاندند

دخترم را مداوا کردند

و پسرم را نزد خودشان بردند

نمیدانم بر پسرم چه نمودند

ولی بسیار خوشحال بود

تجهیزات آن دهکده بصورت بسیار پیشرفته بود

بعد از مدتی

ما را سوار یک کلبه نمودند

آن کلبه دربش بسته شد

از حصیر و نی درست شده بود

آنی صدای ویز ویز

بلند شد

تکانی خوردیم

پسرم هراسان خواست بلند شود که نگهبان مربوطه هل داد و در نیمکتی نشست

از آن پرسیدیم این دیگر چیست

گفت بدور خود میگردد و به آسمان بلند میشود

دنبال کسانی میگشتیم که آنرا راه میبرند

ولی چیزی ندیدیم

بلند که شد

به هوا

دیدیم این شهر نیست

بلکه کشتی بسیار بسیار بزرگی است که بعد از ما محو شد و ما دیگر آنرا ندیدیم

نگهبان توضیح داد

که رشته هایی از سیم را در محلول ژله مانندی قرار میدهیم و از انرژی خورشید حرارت گرفته و آنرا توسط این سیمها به خازنی وصل مینمائیم

و انرژی خورشیدی را به انرژِی الکتریکی تبدیل مینمائیم

و ا استفاده از الکتریسیته این ملخ ها بکار می آیند

ساعتی نگذشته بود که با سرعت زیادی در حرکت بودیم

از دور منظره ها آشنا می آمدند

و ثانیه ای بعد

بدون آنکه ما گفته باشیم

بر سر دهکده ظاهر شدیم

از بالا نفرات زیاد شده بودند

آدمها دور هم بودند

چادر و کلبه داشتند

.گویا عمری ما نبودیم

در باز شد یک ریسمان بلند از در آویزان کرد و گفت برو

 ما ترسیدیم

اول پسرم را هل داد به ریسمان

رفت پائین

سپس من و دخترم با هم آویزان شدیم و با زمین رسیدیم

باد شدیدی می آمد

که از این کلبه بر میخواست

هنگامی که ما سرمان را بلند نمودیم

آنرا ندیدیم

حیران و مبهوت به ده رفتیم

کسی متوجه ما نشده بود

نمیدانم ندیدند؟

به ده وارد شدیم

همه دختران زیبا روی و دور بر پسرم میگشتند

او زیبا بود

به کلبه ام رفتم

دیدم یک مردی در آنجا ساکن شده است

 سراغ شوهرم را گرفتم

گفتم که او شکارچی تیز دندان است

 …گفت چند سال پیش او توسط شکارش مرد و دیگر باز نگشت

این بود سر نوشت زندگی من

……………………….

روح بانوئی در 17000 سال قبل

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

تخریب پایگاه زیر آب خزندگان فضایی – زلزله 5.1 ریشتری در محدوده ی

تخریب پایگاه زیر آب خزندگان فضایی – زلزله 5.1 ریشتری در محدوده ی جزیره ی نیکُبار

 http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/reptilian1.jpg

سه شنبه شب مورخ 15 فوریه 2012، ساعت 18 و 32 دقیقه و 57 ثانیه زلزله ای به قدرت 5.1 ریشتر نواحی اطراف جزیره ی نیکُبار واقع در جنوب شرفی خلیج بنگال اتفاق افتاد. زلزله ای که سبب شد تا پروکیون ها، اعضای انجمن اندرومدا، به فکر تخریب دو پایگاه استراتژیک و بزرگ خزندگان به نام «اژدها و مار غول آسای خزنده» که در زیر دریا راه اندازی و کنترل می گردید، بیافتند. این پایگاه در راس 90°E Ridge بر بستر اقیانوس واقع شده است. (توضیح راجع به 90°E Ridge: رشته کوهی قدیمی، کشیده و خارج از خط زلزله است که در اقیانوس هند واقع شده است.)

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/golf-of-aden-1.jpg

http://www.conscendo.org/images/sodalitas/reptilian.jpg

در تاریخ 3 فوریه 2012 هشداری در مورد وجود پایگاه های عظیم خزنده ی زیر دریا به انجمن Expolitics داده شده بوده است. (توضیح راجع به Expolitics: تحقیق در مورد افراد کلیدی و سازمان ها و فرایندهای سیاسی که مرتبط و وابسته به زندگی ماورای کره زمین می باشند، است.)

تولک، سخنگوی بشری انجمن اندرومدا گفته است: «در آخرین ساعات شب 3 فوریه 2012، بعد از دریافت پیغام تله پاتی از طرف فرمانده ی نخستین انجمن زیست کره اندرومدا، در خبر جدیدی تخریب و انهدام دو پایگاه خزنده ی زیر دریا گزارش گردید.»

«گزارش من از شب واقعه بیان می کند که اولین دو پایگاه باقی مانده در زیر دریا، در ناحیه اقیانوس هند/خلیج بنگال قرار داشتند زیرا که پایگاه عظیم و گسترده در زیر دریا از راس مدادی شکل دامنه های شمالی – جنوبی زیر دریا شروع می شد و شکل غیرطبیعی به مناطق زیر دریا داده بود. «

«ابتدای این پایگاه با یک جعبه ی سفید که از میان آن تارهایی به باریکی مو عبور کرده بود، نشانه گذاری شده بود. این جعبه طول یک مداد را داشت – از شمال به جنوب»

31 اکتبر 2011: خلیج عدن: پایگاه مخرب زیرآب

 نماینده ی انسانی انجمن اندرمدا در تاریخ 31 اکتبر 2011 در یک مصاحبه ی اختصاصی با تلویزیون Expolitics، تایید کرد که زلزله 5 ریشتری که در خلیج عدن در ساعت 1 و 22 دقیقه صبح روز 31 اکتبر 2011 اتفاق افتاده بود، در واقع نتیجه ی سلاح صوتی بوده است که توسط پروکایون ها (اعضای انجمن اندرومدا) برای حمله به پایگاه زیردریای اژدها و خزنده که واقع بر مختصات کانون زلزله ی خلیج عدن بوده اند، استفاده گردیده است.

تولاک، سخنگوی انسانی انجمن اندرومدا اظهار داشت » بله، من می توانستم این واقعه را به همراهی فرمانده نخستین زیست کره جایی که بسیاری از جلسات انجمن اندرومدا در آنجا برگزار می گردد، تایید کنم. این یک حمله ی ناگهانی توسط پروکایون ها بود. آنها فقط کاری که مسئولیت آن را پذیرفته اند، انجام می دهند. این پایگاه اکنون به طور کامل تخریب و منهدم شده است.»

در همان زمانی که تولاک به این صورت در حال توضیح وضعیت بود، هیچ آگاهی ای از نقشه ی  U.S.G.S. و یا سایر منابع که مکان دقیق کانون زلزله در خلیج عدن را مشخص می نمود، نداشت. اظهارات انجمن اندرومدا، نشان از یکسان بودن منطقه ی حمله شده به پایگاه زیر دریا و کانون زلزله ی 31 اکتبر خلیج عدن را دارد.

پایگاه خزندگان

پایگاه خزندگان در زیر دریا در ناحیه ای در خلیج عدن واقع شده است. این خلیج در دریای عربی، بین یمن، در ساحل جنوبی شبه جزیره عرب و سومالی در شاخ آفریقا قرار دارد.

«این ناحیه از شمال شرقی از طریق تنگه باب المندب به دریای سرخ متصل می شود که عریضی در حدود 20 مایل دارد. به دلیل چیزهایی که من از ارتباطاتم با اندرومدا به دست آوردم، تحقیقاتی انجام دادم و متوجه شدم که خلیج عدن منطقه ای خطرناک می باشد، و به دلیل فعالیت های زیادی که دزدان دریایی در طول زمان در این ناحیه انجام داده اند، با عنوان «گذرگاه دزدان دریایی» شناخته می شود.»

پدیده ی گرداب های دریایی هم در این قسمت از آب های خلیج عدن اتفاق می افتند.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/aden-stargate.jpg

«به علاوه، مرتبطین اندرومدا من، به من گفته اند که این پایگاه بسیار عمیق است، هزاران فوت زیر دریا، عمقی در حدود یک مایل و نیم. و از سالیان گذشته، بسامد صوتی خاص که محرک اعصاب، اضطراب آور و ترس آور است از این پایگاه به سمت خاورمیانه و شمال-شمال شرقی فرستاده می شود تا به وسیله ی آن افراد ساکن در این نواحی را در حالتی از رخوت، گم گشتگی و پریشانی، ترس، هیجان، عصبانیت و پرخاشگری نگه دارند.»

» آنها به من نشان دادند که فرستنده های رادیویی با قابلیت چرخش از سقف این پایگاه به بیرون هدایت می شود که بسیار شبیه پیروسکوپ در زیر دریایی ها می باشند. بسامد خاصی انتخاب می شود که افراد را علیه یکدیگر تحریک کند. آنگاه خزندگان این دستگاه را روشن می کنند. آن ها تقریبا هر روز این کار را انجام می دهند.»

با این حال، اگر افراد در زیر دریا باشند و یا بر روی زمین ایستاده باشند، قادر نخواهند بود این بسامد، این تشعشع را با چشم خود ببینند. این یک بسامد صوتی است. و از طیف شنوایی ما خارج است. اما این طریقه ای است که خزندگان، افراد را تحت کنترل خود دارند. این پایگاه خاص در حدود 5000 سال است که فعالیت می کند.»

«و بالاترین انرژی محرک ارتعاشی صوتی مشتشع شده از این پایگاه قادر است به مناطق دور دستی مانند سوریه، عراق، ایران، افغانستان، پاکستان و مجموعه ای از سایر کشورها در این ناحیه شامل اسرائیل و فلسطین نیز برسد.»

این یک تکنولوژی قوی است که قابلیت رسیدن به مناطق و فواصل بسیار دور را دارد. و طی چنین مسیری، نیازمند تنها صرف 15 دقیقه عملیات، از راه اندازی فرستنده تا تحت تاثیر قرار گرفتن افراد توسط تشعشع، می باشد.

31 اکتبر 2011: حمله ای که حدوداً بعد از دو ماه از حمله ی صوتی 23 آگوست 2011 که منجر به تخریب پایگاه زیر زمینی و تونل ها در واشنگتن شد، انجام شد. این حمله منجر به زلزله ی سطحی ای شد که در مناطقی از ویرجینیا تا اتاوا کانادا احساس گردید.

23 اگوست 2011: محققان مستقل اکنون عنوان می کنند که زلزله ی 23 اگوست 2011 ویرجینیا – واشنگتن، نتیجه ی حمله ی فرازمینی ها توسط سلاح صوتی به خزندگان، خاکستری ها و پایگاه نظم نوین جهانی در زیر واشنگتن بوده است. و حمله ی پیشرفته ی مشابهی از طرف فرازمینی ها، پایگاه های زیرزمینی خزندگان و نظم نوین جهانی در زیر دنور و نواحی جنوب غربی امریکا را نابود کرد.

انجمن اندرومدا به عنوان انجمن فرماندهی کهکشانی گزارش شده است که متشکل از نمایندگان سایر سیارات و ستاره ها می باشد و عهده دار نظارت و گسترش فعالیت در نواحی منتخب در جهان است.

منبع : http://www.thetruthbehindthescenes.org

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از سمیرای عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

چه کسی از اهرام محافظت میکند

چه کسی از اهرام محافظت میکند

 http://s1.picofile.com/file/6960308848/the_great_pyramid_of_giza_egypt.jpg

در مورد وسایل درون اهرام تا به حال هیچ کس لیست دقیقی از آن نتوانسته ارائه دهد و به عبارتی بهتر کشفیات اهرام تا الان قطره ای از موجودی داخل آن بوده . تاریخ شناس عرب به نام محمد المقریضی در کتاب خود به نام هیتات می نویسد .. کسی که هرم می ساخت در قسمت غربی آن که دارای سنگهای گرانیتی غربی بودند حدود سی مخزن و اتاق برای خزاین در نظرگرفته و این اتاقها به وسیله هزاران هزار وسیله مختلف از الماسها گرفته تا مجسمه های محکم و طلسم های عجیب محافظت می شود . سازنده هرم جانب شرقی را نیز بنا کرد و بر روی دیواره های آن نقش آسمان و سیارات را کشید و در کنار این اشکال اسرار نجوم را به همراه معانی آنها نوشت و در این نوشتار ستارگان و سیارات را مشخص کرد . سازندگان هرم کاهنان مرده را درون سنگهای گرانیتی بزرگ می گذاشتند و در کنار هریک آثار هنری شان را قرار می دادند . سازندگان هرم هیچ جایی را بدون استفاده نگذاشتند و در جاهای دیگر هم هدایای خدایان را  به عنوان ذخایر بزرگ برای آیندگان به یادگار گذاشتند که انبوهی آنها قابل شمارش نبود . المقریضی در کتابش در مورد محافظت از خزاین چنین می نویسد : سازنده هرم برای اینکه گنجها از دست دزدان در امان بماند در آستانه هر در مجسمه هایی گذاشته است که با هر حرکت کوچکی ضربات سنگینی به سر داخل شونده وارد می کند و همانجا می کشدش . این مجسمه ها معمولا گرز یا زوبین دستشان است . در جایی دیگر ماری وجود دارد که وارد شونده را بلافاصله با زهر خود از پا در می آورد . در جایی دیگر مجسمه هایی بر روی صندلی نشسته اند که با وارد شدن کسی سریعا انعکاس نور قوی برقرار می کنند و وارد شونده تا به خود بجنبد با گرز به سرش می کوبد . در هرم سوم هم با وارد شدن به اتاقها یک دفعه زیر پایش خالی می شود و به گودالی بی انتها می افتد . در برخی دیگر از نقاط هم به محظ باز شدن در اشعه ای خاص به بیرون می تابد که باعث کشته شدن شخص می شود . در مورد روشنایی اهرام هم بگویم دکتر لوییس آلوارز برنده جایزه نوبل فیزیک در سال 1988 در مورد اهرام دست به تحقیقاتی زد و در این تحقیقات نتیجه گرفت که هر ذزه از نور خورشید یا انعکاس آن زمین را تحت تاثیر فرار می دهد ولی این تاثیرا با برخورد به زمین و خاک اثر خود را از دست می دهد . با محاسبات او در هر متر مربع در ثانیه ده هزار پروتن برخورد می کند ولی بخش بسیار کوچکی از آن به عنوان انرژی وارد زمین می شود . آلوارز دستگاه ضبط مغناطیسی را درون هرم گذاشت و آن را به کامپیوتر وصل کرد و با کمال تعجب ثابت شد که این انرژی در آنجا هرز نمی رود و استفاده می شود !!!!!!!!! با این تدبیر به این نتیجه می رسیم که مصریان در هزاران سال پیش محاسباتی را که الان کامپیوتر های ما انجام می دهند انجام  می دادند!!

بعد از این تاریخ اتاقها و دهلیزهای جدیدی در اهرام کشف شد . هرچند که تا الان می گویند خئوپس سازنده اهرام بوده ولی هیچ سند ومدرکی در این رابطه وجود ندارد ولی نظریه ای هم می گوید اهرام قبل از طوفان نوح ساخته شده است . در کتیبه ای که در اهرام پیدا و ترجمه شد چنین نوشته است :» من پادشاه شما سائورید زمانی این اهرام را ساختم که مصلحت شما را در آن دیدم . این بنا را هیچ کس نمی تواند از بین ببرد هرچند که تخریب سریعتر از ساخت است ولی من این را ساختم که این قانون را لغو کنم . من این اهرام را با چیزهایی ساختم که هیچ وقت تخریب نمی شود » با محاسباتی که بر روی این کتیبه شد عمر آن را قبل از طوفان بر آورده کردند .

 

هنوح کیست ؟

 

هنوح یکی از پیامبران است که اسم او در زبان عبری به معنای سنگ صبور است . موسی او را از ده جد اعلای خود می داند و به اظهار موسی هنوح حدود 969 سال و قبل از طوفان نوح عمر کرده است او اولین کسی بود که مطالب زمان خود را بر روی لوحه های سنگی حک کرد . نوشته های هنوح در نزد یهودیها کاملا مقدس است ولی مسیحیان بر روی آن اختلاف دارند ولی دو کلیسای معروف اسلاو و اتیوپی آن را تایید کرده اند . هنوح در 5 قسمت اول کتابش از محکمه ای خبر می دهد و در بخشهای 17 تا 36 از دنیاهای دیگر آسمان از آسمان برایشان نقل شده است سخن گفته است و نهایتا در بخش 72 تا 82 از خورشید ، ستارگان ها و سیارات قابل زیست اطلاع می دهد . در بخشهای 37 تا 71 از وحی پیامبران و پیامهایی که کرات و …. سخن می گوید . به غیر از این بخشها هنوح خبر طوفان سهمگینی را به فرزندش به نام  متوشلاح می دهد و در آخر هم از سفرش به آسمان با وسیله ای آتشین صحبت می کند . متن زیر از کتاب هنوح گرفته شده است : من پیامبر شما هنوح برگزیده خدایان هستم و برای عروج به آسمان به همراه فرد برگزیده خدایان که عزیز ترین فرشته نزد اوست به سفر آسمانی می روم ( توجه داشته باشید که شبیه این داستان را مسلمانان در مورد محمد هم می گویند ) هنوح اولین دیدارش را با فرشتگان یا همان فرستاده های فضایی این چنین تعریف می کند : تنها در خانه نشسته بودم ناگهان دو شخص تنومند در مقابلم ظاهر شدند که تا آن روز مانندشان را ندیده بودم . صورتهایشان مثل خورشید می درخشید و لباسی عجیب به تن داشتند . آنها با من به گفتگو پرداختند و گفتند جسور باش امروز با ما به آسمان سفر خواهی کرد و این امر خداوند است . اینک به اعضای خانواده ات بگو که دیگر باز نخواهی گشت . به این ترتیب هنوح به آسمان می رود و در آنجا با فرشتگان آشنا می شود . بعد از رفتن او به آسمان سریعا خواندن و نوشتن یاد می گیرد و موظف می شود که فرامین الهی را برای مردم بنویسد و از جانب خدا دستور داده می شود که : هنوح بخوان به نام پروردگارت و بنویس برای مردم تا هدایت شوند . (شباهت عجیبی بین او و داستان محمد وجود دارد ) به این ترتیب هنوح 360 کتاب را که میراث خدا بر انسانهاست می نویسد و به وسیله فرشتگان به زمین باز می گردد تا آنها را در اختیار متوشلاح فرزندش قرار دهد . » از کتاب های هنوح هنوز تعدادی در دنیا وجود دارد و در موزه ها نگهداری می شود «

منبع :   http://yahoo2.blogfa.com

دور گه ی غیر عادی یا کودک ستاره ای در چین پیدا شده است.

دور گه ی غیر عادی یا کودک ستاره ای در چین پیدا شده است

پسری که با چشمهای درخشان در تاریکی مطلق قادر به دیدن است، پزشکان را حیرت زده کرده است.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Starchild.jpg

از زمانی که پدر نانگ یوهویی او را به بیمارستان داهوآ (جنوب چین)  برده، پزشکان در حال مطالعه روی بینایی و چشمان آبی روشن اوهستند.

پدر این کودک می گوید:» به من گفتند که این مسئله او از بین می رود، چشمهایش دیگر برق نخواهد زد و رنگشان مانند اکثر چینی ها مشکی خواهد شد، اما هرگز این طور نشد.»

آزمایشات پزشکی نشان دادند که یوهویی می تواند بدون هیچ نوری متنی را به طور کامل بخواند و همه چیز را همانطور که مردم در روز می بینند، ببیند.

ممکن است نانگ یوهویی دورگه یا فرزند ستاره ای باشد؟  نسلی تازه و در حال رشد از کودکان غیر عادی و مستعد در حال ظهور در سیاره ماست، آیا نسل بشر در حال تکامل است یا موجودات فضایی با DNA ما ترکیب شده اند.

سوال این است که آیا نانگ یوهویی دارای توانایی های خارق العاده است یا آمیخته ای از انسان و موجود فضایی است که در جریان یک آدم ربایی توسط موجودات فضایی، DNA اش با DNA فضایی ها ترکیب شده؟

و یا شادید فضایی ها مادرش را دزدیده اند و با اسپرم خود او را باردار کرده اند…… یک بارداری کوتاه مدت و بعد تولد کودکی دورگه؟

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Xfs0R-7cS_s

دلیا

دلیا زنی اهل پورتوریکو است که مانند بسیاری از زنان دیگر توسط UFO (شیء پرنده ناشناخته) ربوده شد. دلیا ازدواج کرده و دو فرزند دارد، یکی 16 ساله و دیگری 5 ساله.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/delia.jpg

او توضیح می دهد چگونه ربوده شده و توسط یکی از فضایی ها باردار شده و کودکی نیم انسان و نیم فضایی به دنیا آورده است.

«یکی از روزهای ماه اکتبر من و یکی از دوستانم به مرکز یوگا رفتیم. در این مرکز بسیاری از فعالیتهای یوگا انجام می شود و مردم می آیند که مدیتیشن بکنند. ساعت 7:30 عصر بود که من و دوستم تصمیم گرفتیم تمرین را تمام کنیم و بخوابیم.

بعد ناگهان کسی دستش را روی صورت من گذاشت. چون اتاق تاریک بود نتوانستم ببینم چه کسی است. معلق در هوا در حال پرواز به سمت جایی ناشناخته بودم. در این حال می توانستم خانه ها و درخت ها را زیر پایم ببینم.

آن موقع به قدری ترسیده بودم که نمی توانستم حرکت کنم، حرف بزنم یا جیغ بکشم.

این جابه جایی از ساعت 7:30 عصر تا 5 صبح طول کشید. وقتی بیدار شدم در اتاقم بودم. فورا بالا آوردم، تمام بدنم دچار دردی وحشتناک بود.

بعد از مدتی کمی بهتر شدم و رفتم با سوآمی مدیر مرکز یوگا صحبت کنم. به او گفتم چه احساس بدی دارم و چه اتفاقی برایم افتاد. او گفت به اتاقم برگردم و تا ساعت 12 ظهر بخوابم، وقتی بیدار شوم حال بهتری خواهم داشت. همینطور هم شد.

بعد از آن حس عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در ناحیه واژینال احساس خاصی داشتم… همینطور در ذهنم…روش فکر کردنم. قبلا به چیزهای ساده ی اطرافم توجه چندانی نداشتم، اما حالا ناگهان می دیدم که آسمان تا چه حد زیباست، نسبت به مردم عشق شدیدی پیدا کرده بودم. به بیان دیگر زندگی ام به کلی تغییر کرد.

زمان گذشت و اکنون نزدیک دسامبر بود، سه ماه بعد از آن تجربه ی غیر عادی. در این مدت پریودم هر 50 روز یک بار بود نه به طور طبیعی هر 27 روز. معده ام هم کمی بزرگ شده بود. زمان گذشت و من برخورد دیگری با یک UFO داشتم.

ناگهان دیدم در اتاقی فلزی با 12 مرد کوتاه (نه انسان) که همگی لباس خاکستری دارند، هستم. در این اتاق روی تختی فلزی خوابیده بودم و به وضوح به یاد دارم که کودکی به دنیا آوردم. زایمانم طبیعی بود. برای دو فرزند دیگرم سزارین کرده بودم. بعد ناگهان به خواب رفتم. وقتی بیدار شدم یکی از فضایی ها را دیدم که بچه ای را در آغوش گرفته بود.

وقتی بچه را دیدم چیزی در درونم می گفت اوکودک من است، اما به یاد دارم که ترس هم داشتم. یادم می آید به یکی از فضایی ها گفتم بچه به نظرم عجیب می آید ( چرا که نیم انسان و نیم فضایی بود).

همچنین به یاد دارم که به خودم می گفتم حتی اگر این بچه عجیب باشد مجبورم او را بپذیرم و دوست بدارم چرا که بچه ی من است، طرز نگاه و حالت صورتش این را به من نشان می داد. لحظه ای بعد، فضایی بچه را پیش من آورد تا بغلش کنم.

با این که می دانستم بچه متعلق به من است، نمی توانستم او را داشته باشم. به همین دلیل درد و غصه ام از بین نمی رفت. به من گفتند بچه نمی تواند با من زندگی کند چرا که او نمی تواند غذای انسان ها را بخورد. وقتی او را در آغوش گرفتم نمی خواستم بگذارم برود. محکم گرفته بودمش. فضایی ها او را از من گرفتند و من را تا ورودی بشقاب پرنده همراهی کردند.

بعد از این دو تجربه، دو بار دیگر این اتفاق برایم افتاد. دو بار دیگر وقتی بود که من را پیش بچه بردند تا با او باشم. در حالیکه بچه را در آغوش داشتم من را از طریق هوا منتقل کردند.

وقتی منتقل شدم، فهمیدم بر روی من آزمایش می کنند. یادم می آید می ترسیدم بچه از آغوشم بیفتد. حدس می زنم این کار را کردند تا ببینند غریزه ی مادری بشر چگونه است.

در حال حاضر دو فرزندم هم تجربه ی UFO را داشته اند. آن ها نوع خاصی از قابلیت ها فلزی را در خود توسعه داده اند و تحت مطالعه ی آن ها هستند. نگرانم که یکی از همین روزها بچه هایم را هم بربایند. «

شواهد علمی نشان می دهند زن پورتوریکوییی دور گه انسان و موجود فضایی است.

تا به حال در مورد اومنک اونک یا میلاگرس گارسیا چیزی شنیده اید؟ این زن ها ویژگی مشترکی دارند. هیچ کدام از آن ها انسان واقعی نیستند، آن ها دو رگه اند.

میلاگرس گارسیا

میلاگرس گارسیا دو رگه ای خاص از انسان و موجود فضایی است. DNA خون این زن پورتوریکویی آنالیزهای غیر معمول و جالبی داشته است که پزشکان را به بررسی و مطالعه ی او علاقمند کرده است.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Garcia.jpg

خانم گارسیا ادعا می کند نتیجه ی مواجهه ای بیگانه است. پزشکش بهUFO و پدیده ی بیگانه علاقمند نیست. او می خواهد بداند چرا DNA  این زن از موارد نادر است؟

مورد شبیه به این در نیو پاریس اوهایو تحت بررسی است. زنی که مهارت های استثنایی دارد و تنها دو ساعت در شبانه روز می خوابد.

اومنک اونک

اومنک اونک می گوید او یک فضایی مونث است که در سال 1955 به زمین آمده است و 246 سال زمینی پیش به دنیا آمده است. او ادامه می دهد که در سیاره ی ونوس در شهری به نام تیوتونیا (نامی که یادآور اولین تماس های زمین و ونوس و سفر یک دانشمند آلمانی به ونوس است)  بزرگ شده است. در هواپیمایی ستاره ای شکل زندگی می کرده (بدون بدنی جسمانی) تا این که رهبرانش به او دستور می دهند با پیغام صلح و برادری به زمین بیاید.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Omnec.jpg

بعد از آمدن به زمین او جایگزین دختر هفت ساله ای می شود که به تازگی در تصادفی کشته شده بود. او در چاتانوگا، تنسی، نزد مادر بزرگ شیلا (دختری که کشته شد) بزرگ شد. او زندگی ظاهرا معمولی داشت، هرگز از ونوس حرفی نزد و برای کارمای گذشته اش تقلا می کرد. به عنوان شخصی بزرگ سال ماموریت دومش آغاز شد، آگاهی دادن به انسان ها  در مورد رابطه اشان با روح.

اومنک می گوید او تربیت شده بود که به عنوان انسان در صومعه ای باستانی در تبت زندگی کند. او ذات فضایی اش را در سال 1990 آشکار کرد، زمانی که کتاب پر فروش اش (َAgoracosmopolitan)  را نوشت و منتشر کرد.

ممکن است این افراد واقعا فرزند ستاره ای باشند ( نتایج شوک آور DNA نشان می دهد که جمجمه ی آن ها عجیب است) یا قربانی پروژه های سری حکومت ها.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Starchild1.jpg

گفته می شود حکومت آمریکا با بیگانه های خاکستری رابطه دارد و در مورد تبادل تکنولوژی با آن ها به توافق رسیده است. این قرارداد به آن ها اجازه می دهد ربایش و آزمایشاتشان را روی انسان و حیوان ادامه دهند.

منبع : http://www.thetruthbehindthescenes.org

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از زهرای  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE