دور گه ی غیر عادی یا کودک ستاره ای در چین پیدا شده است.

دور گه ی غیر عادی یا کودک ستاره ای در چین پیدا شده است

پسری که با چشمهای درخشان در تاریکی مطلق قادر به دیدن است، پزشکان را حیرت زده کرده است.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Starchild.jpg

از زمانی که پدر نانگ یوهویی او را به بیمارستان داهوآ (جنوب چین)  برده، پزشکان در حال مطالعه روی بینایی و چشمان آبی روشن اوهستند.

پدر این کودک می گوید:» به من گفتند که این مسئله او از بین می رود، چشمهایش دیگر برق نخواهد زد و رنگشان مانند اکثر چینی ها مشکی خواهد شد، اما هرگز این طور نشد.»

آزمایشات پزشکی نشان دادند که یوهویی می تواند بدون هیچ نوری متنی را به طور کامل بخواند و همه چیز را همانطور که مردم در روز می بینند، ببیند.

ممکن است نانگ یوهویی دورگه یا فرزند ستاره ای باشد؟  نسلی تازه و در حال رشد از کودکان غیر عادی و مستعد در حال ظهور در سیاره ماست، آیا نسل بشر در حال تکامل است یا موجودات فضایی با DNA ما ترکیب شده اند.

سوال این است که آیا نانگ یوهویی دارای توانایی های خارق العاده است یا آمیخته ای از انسان و موجود فضایی است که در جریان یک آدم ربایی توسط موجودات فضایی، DNA اش با DNA فضایی ها ترکیب شده؟

و یا شادید فضایی ها مادرش را دزدیده اند و با اسپرم خود او را باردار کرده اند…… یک بارداری کوتاه مدت و بعد تولد کودکی دورگه؟

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=Xfs0R-7cS_s

دلیا

دلیا زنی اهل پورتوریکو است که مانند بسیاری از زنان دیگر توسط UFO (شیء پرنده ناشناخته) ربوده شد. دلیا ازدواج کرده و دو فرزند دارد، یکی 16 ساله و دیگری 5 ساله.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/delia.jpg

او توضیح می دهد چگونه ربوده شده و توسط یکی از فضایی ها باردار شده و کودکی نیم انسان و نیم فضایی به دنیا آورده است.

«یکی از روزهای ماه اکتبر من و یکی از دوستانم به مرکز یوگا رفتیم. در این مرکز بسیاری از فعالیتهای یوگا انجام می شود و مردم می آیند که مدیتیشن بکنند. ساعت 7:30 عصر بود که من و دوستم تصمیم گرفتیم تمرین را تمام کنیم و بخوابیم.

بعد ناگهان کسی دستش را روی صورت من گذاشت. چون اتاق تاریک بود نتوانستم ببینم چه کسی است. معلق در هوا در حال پرواز به سمت جایی ناشناخته بودم. در این حال می توانستم خانه ها و درخت ها را زیر پایم ببینم.

آن موقع به قدری ترسیده بودم که نمی توانستم حرکت کنم، حرف بزنم یا جیغ بکشم.

این جابه جایی از ساعت 7:30 عصر تا 5 صبح طول کشید. وقتی بیدار شدم در اتاقم بودم. فورا بالا آوردم، تمام بدنم دچار دردی وحشتناک بود.

بعد از مدتی کمی بهتر شدم و رفتم با سوآمی مدیر مرکز یوگا صحبت کنم. به او گفتم چه احساس بدی دارم و چه اتفاقی برایم افتاد. او گفت به اتاقم برگردم و تا ساعت 12 ظهر بخوابم، وقتی بیدار شوم حال بهتری خواهم داشت. همینطور هم شد.

بعد از آن حس عجیبی داشتم که قابل توصیف نیست. در ناحیه واژینال احساس خاصی داشتم… همینطور در ذهنم…روش فکر کردنم. قبلا به چیزهای ساده ی اطرافم توجه چندانی نداشتم، اما حالا ناگهان می دیدم که آسمان تا چه حد زیباست، نسبت به مردم عشق شدیدی پیدا کرده بودم. به بیان دیگر زندگی ام به کلی تغییر کرد.

زمان گذشت و اکنون نزدیک دسامبر بود، سه ماه بعد از آن تجربه ی غیر عادی. در این مدت پریودم هر 50 روز یک بار بود نه به طور طبیعی هر 27 روز. معده ام هم کمی بزرگ شده بود. زمان گذشت و من برخورد دیگری با یک UFO داشتم.

ناگهان دیدم در اتاقی فلزی با 12 مرد کوتاه (نه انسان) که همگی لباس خاکستری دارند، هستم. در این اتاق روی تختی فلزی خوابیده بودم و به وضوح به یاد دارم که کودکی به دنیا آوردم. زایمانم طبیعی بود. برای دو فرزند دیگرم سزارین کرده بودم. بعد ناگهان به خواب رفتم. وقتی بیدار شدم یکی از فضایی ها را دیدم که بچه ای را در آغوش گرفته بود.

وقتی بچه را دیدم چیزی در درونم می گفت اوکودک من است، اما به یاد دارم که ترس هم داشتم. یادم می آید به یکی از فضایی ها گفتم بچه به نظرم عجیب می آید ( چرا که نیم انسان و نیم فضایی بود).

همچنین به یاد دارم که به خودم می گفتم حتی اگر این بچه عجیب باشد مجبورم او را بپذیرم و دوست بدارم چرا که بچه ی من است، طرز نگاه و حالت صورتش این را به من نشان می داد. لحظه ای بعد، فضایی بچه را پیش من آورد تا بغلش کنم.

با این که می دانستم بچه متعلق به من است، نمی توانستم او را داشته باشم. به همین دلیل درد و غصه ام از بین نمی رفت. به من گفتند بچه نمی تواند با من زندگی کند چرا که او نمی تواند غذای انسان ها را بخورد. وقتی او را در آغوش گرفتم نمی خواستم بگذارم برود. محکم گرفته بودمش. فضایی ها او را از من گرفتند و من را تا ورودی بشقاب پرنده همراهی کردند.

بعد از این دو تجربه، دو بار دیگر این اتفاق برایم افتاد. دو بار دیگر وقتی بود که من را پیش بچه بردند تا با او باشم. در حالیکه بچه را در آغوش داشتم من را از طریق هوا منتقل کردند.

وقتی منتقل شدم، فهمیدم بر روی من آزمایش می کنند. یادم می آید می ترسیدم بچه از آغوشم بیفتد. حدس می زنم این کار را کردند تا ببینند غریزه ی مادری بشر چگونه است.

در حال حاضر دو فرزندم هم تجربه ی UFO را داشته اند. آن ها نوع خاصی از قابلیت ها فلزی را در خود توسعه داده اند و تحت مطالعه ی آن ها هستند. نگرانم که یکی از همین روزها بچه هایم را هم بربایند. «

شواهد علمی نشان می دهند زن پورتوریکوییی دور گه انسان و موجود فضایی است.

تا به حال در مورد اومنک اونک یا میلاگرس گارسیا چیزی شنیده اید؟ این زن ها ویژگی مشترکی دارند. هیچ کدام از آن ها انسان واقعی نیستند، آن ها دو رگه اند.

میلاگرس گارسیا

میلاگرس گارسیا دو رگه ای خاص از انسان و موجود فضایی است. DNA خون این زن پورتوریکویی آنالیزهای غیر معمول و جالبی داشته است که پزشکان را به بررسی و مطالعه ی او علاقمند کرده است.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Garcia.jpg

خانم گارسیا ادعا می کند نتیجه ی مواجهه ای بیگانه است. پزشکش بهUFO و پدیده ی بیگانه علاقمند نیست. او می خواهد بداند چرا DNA  این زن از موارد نادر است؟

مورد شبیه به این در نیو پاریس اوهایو تحت بررسی است. زنی که مهارت های استثنایی دارد و تنها دو ساعت در شبانه روز می خوابد.

اومنک اونک

اومنک اونک می گوید او یک فضایی مونث است که در سال 1955 به زمین آمده است و 246 سال زمینی پیش به دنیا آمده است. او ادامه می دهد که در سیاره ی ونوس در شهری به نام تیوتونیا (نامی که یادآور اولین تماس های زمین و ونوس و سفر یک دانشمند آلمانی به ونوس است)  بزرگ شده است. در هواپیمایی ستاره ای شکل زندگی می کرده (بدون بدنی جسمانی) تا این که رهبرانش به او دستور می دهند با پیغام صلح و برادری به زمین بیاید.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Omnec.jpg

بعد از آمدن به زمین او جایگزین دختر هفت ساله ای می شود که به تازگی در تصادفی کشته شده بود. او در چاتانوگا، تنسی، نزد مادر بزرگ شیلا (دختری که کشته شد) بزرگ شد. او زندگی ظاهرا معمولی داشت، هرگز از ونوس حرفی نزد و برای کارمای گذشته اش تقلا می کرد. به عنوان شخصی بزرگ سال ماموریت دومش آغاز شد، آگاهی دادن به انسان ها  در مورد رابطه اشان با روح.

اومنک می گوید او تربیت شده بود که به عنوان انسان در صومعه ای باستانی در تبت زندگی کند. او ذات فضایی اش را در سال 1990 آشکار کرد، زمانی که کتاب پر فروش اش (َAgoracosmopolitan)  را نوشت و منتشر کرد.

ممکن است این افراد واقعا فرزند ستاره ای باشند ( نتایج شوک آور DNA نشان می دهد که جمجمه ی آن ها عجیب است) یا قربانی پروژه های سری حکومت ها.

http://www.thetruthbehindthescenes.org/wp-content/uploads/2012/02/Starchild1.jpg

گفته می شود حکومت آمریکا با بیگانه های خاکستری رابطه دارد و در مورد تبادل تکنولوژی با آن ها به توافق رسیده است. این قرارداد به آن ها اجازه می دهد ربایش و آزمایشاتشان را روی انسان و حیوان ادامه دهند.

منبع : http://www.thetruthbehindthescenes.org

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com  مجاز می باشد.

پ . ن : با تشکر فراوان از زهرای  عزیز برای ترجمه و ارسال این مطلب .

صفحه فیسبوک دنیای اسرارآمیز

http://www.facebook.com/BLOG.UFOLOVE

نظرات 1 + ارسال نظر
میلاد چهارشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:40 ب.ظ

یعنی اجنه یه دختر رو باردار کردن؟
وای پس الکی نیست که از قدیم میگفتن تخم جن...
الکی نیست که اسلام ازدواج جن و انسان رو حرام اعلام کرده.....
الکی نیست قدیمیا تعریف میکردن.. میگفتن یه دختره رو جن ها دزدیده بودن و ما می پرسیدیم چرا اجنه دخترارو می دزدیدن؟ نمیدونستن چرا. نظرتو به ای دی یاهوم بفرست...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد